گفتگو با دکترمسعود آبیار ،روان شناس، درباره تربیت کودکان



گفتگو با دکترمسعود آبیار – روان شناس، درباره تربیت کودکان

سوال – تربیت یعنی چه ؟ وظیفه ی ما به عنوان والدین در این حیطه چیست ؟

پاسخ – اصولاً تربیت یک مسئولیتی است به دوش والدین . مسئول یعنی کسی که زیر سوال است . یعنی کسی که پاسخگو خواهد بود . و ما مسئول تربیت هستیم. وظیفه ی ما مدیریت آماده سازی فرزندان برای زندگی کارآمد در جامعه ی فردا است . تربیت یعنی ما بچه های خود را آماده کنیم که بتوانند درجامعه ی فردا کارآمد زندگی کنند. اگر این کار رابکنیم مسئولیت تربیتی خود را درست انجام داده ایم . اگر این کار را نکنیم مسئولیت تربیتی ما در یک قسمت هایی معطل باقی مانده است . اصولاً تربیت نسخه ی از قبل تعیین شده ندارد . یعنی ما بگوییم که ما تصمیم داریم این بچه اینطور بشود . هر بچه ای یک موجود توحیدی است . یک موجود یگانه است که مانند او آفریده نشده و تا انتهای خلقت نیز آفریده نخواهد شد . یعنی هیچ نسخه ای از قبل وجود ندارد . مثلاً ما نمی توانیم بگوییم اگر من شش فرزند دارم این نسخه ی تربیت فرزند را هم دارم و قرار است همه ی آنها طبق این نسخه پرورش پیدا کنند . یعنی در هر زمان برای هر فرد شرایط اقتضا می کند که شیوه ی زندگی تغییر کند . اولین وظیفه ای که ما به عنوان والدین به عهده داریم این است که فرزند خود را بشناسیم . استعداد ها ، توانایی ها ، ضعف ها و محدودیت های او را بشناسیم. اولین وظیفه ی ما به عنوان والدین این است که نسبت به فرزند خود شناخت پیدا کنیم . وقتی شناخت حاصل شد ، دومین گام از وظایف ما این است که به او کمک کنیم تا آن چیزی که در درون او به صورت بالقوه وجود دارد بالفعل شود. مثلاً اگر ما فرض کنیم که فرزند ما در درون خود این نطفه را دارد که به یک درخت سیب تبدیل شود، ما به عنوان والدین وظیفه داریم که به او کمک کنیم تا به یک درخت سیب خوب تبدیل شود . یک زمانی است که ما والدین دوست داریم که گلابی داشته باشیم بنابراین می خواهیم به زور و اجبار این دانه ی سیب را به گلابی تبدیل کنیم . ما نسبت به فرزندان خود احساس مالکیت می کنیم . گویی که آنها شیء هستند ما نیز مالک آنها بوده و می توانیم آنها را به هرصورتی که می خواهیم تبدیل کنیم . در حالی که آنها یک موجودیت هستند . اگر از افرادی که دو یا سه بچه دارند بپرسید حتماً خواهند گفت که اینها از روز اول در همه چیز با هم متفاوت بودند . یعنی خیلی از خصوصیات را فرزندان ذاتاً با خود می آورند . بنابراین همه ی بچه ها با یکدیگر متفاوت هستند . بچه های متفاوت ، شیوه های متفاوت می خواهند . یعنی ما نمی توانیم با یک نسخه با همه ی فرزندان برخورد کنیم . بعضی از اوقات ما یک سایز و اندازه ای بعنوان الگوی تربیتی در ذهن خود داریم ، بچه را روی آن سایز می گذاریم اگر کوتاه تر بود می خواهیم او را آنقدر بکشیم تا به اندازه ی آن سایز ذهنی ما بشود . یا اگر بلند تر بود می خواهیم قطع کنیم تا به اندازه ی آن سایز ذهنی ما بشود . اینها تربیت مسموم و آسیب تربیتی است . درحالی که تربیت سالم آن است که ما به وجود فرزند خود احترام بگذاریم . به عنوان یک موجودی که صاحب حق زندگی و حق متفاوت بودن است . و اینکه به عنوان یک موجود انسانی، ارزش ذاتی انسانی دارد از لحظه ای به دنیا می آید . برای همین ما می گوییم که سقط جنین حرام است و نباید انجام شود . چون آن جنین موجودیت است و حقوق انسانی دارد . بخشی از این حقوق انسانی خوب تربیت کردن است . این خوب تربیت کردن چند گام پیاپی است . بعنوان گام اول وقتی فرزند ما به دنیا آمد باید برای او سلامت و امنیت را فراهم کنیم . وقتی که فرزند ما به دنیا آمد در سال های اول زندگی مهمترین وظیفه ی تربیتی ما این است که سلامت او را حفظ کنیم و کاری کنیم که او احساس امنیت کند . یعنی احساس کند این دنیایی که به آن وارد شده و این خانه ای که در آن میهمان است جای قابل اعتمادی است . به این افرادی که صاحب خانه هستند می توان اعتماد کرد . این تفکر مبنای شکل گیری اعتماد بچه ها نسبت به آدم ها و دنیا است . یعنی اگر ما در سال های اولیه زندگی فرزند، با او به گونه ای رفتار کنیم که احساس امنیت در او شکل بگیرد ، سبب خواهد شد که او احساس کند دنیا جای قابل زندگی کردنی است و آدم ها موجودات قابل اعتمادی هستند . و اگر به گونه ای رفتار کنیم که او آسیب ببیند احساس خواهد کرد که دنیا مکان نا امنی است و آدم ها قابل اعتماد نیستند . یعنی ما در سال اول زندگی می توانیم اعتماد و خوش بینی به فرزند خود بدهیم یا می توانیم عدم اعتماد به آدم ها و بدبینی را به او القاء کنیم . بچه از همان شیرخوارگی واکنش عاطفی ما را می فهمد . ممکن است کلام ما را هنوز درک نکند .

سوال – خانواده چگونه باید تعادل تربیتی را خانواده رعایت کنند ؟

پاسخ – ما به عنوان گام دوم وظیفه داریم که فرزندان خود را به سمت خودمختاری، استقلال و خود اتکایی سوق بدهیم . این فرایند از سال دوم زندگی برای کودک آغاز می شود . این به طور طبیعی در وجود بچه ها نهفته است . از سن دوسالگی وقتی که شما می خواهید برای او خیار پوست بکنید چاقو را از دست شما گرفته و می گوید من . وقتی که می خواهید دست او را بگیرید، دست خود را از دست شما می کشد . این نشانه ها یعنی اینکه خداوند در ذات این کودک ، استقلال ، خودمختاری و خود اتکایی را قرار داده است . این اعدادی که عنوان می شود یک حدود تربیتی است و هرکدام از بچه ها با یکدیگر متفاوت هستند . از یک و نیم سالگی تا چهار سالگی دوره ای است که بچه ها باید اتکا به خویشتن داشته باشند . اینکه کار خود را انجام داده و به خود متکی شوند در آنها شکل می گیرد . این شکل گیری موجب می شود که در بچه های ما اعتماد به نفس ساخته شود . یعنی ابتدا اعتماد به دنیا و آدم ها پیدا می کنند ودر ادامه باید به خود اعتماد پیدا کنند . گاهی اوقات ما فکر می کنیم که شیوه ی درست تربیت این است که چون فرزندان ما لجبازی می کنند ما نیز باید جلوی آنها بایستیم و آنها را بشکنیم . ما می گوییم که در این سنین لجبازی نیست بلکه واکنش هایی است که فرزند ما نشان می دهد و واکنش هایی است که مبتنی بر خودمختاری و خوداتکایی است . که باید به او کمک کنیم تا این واکنش ها هدایت شود در جهتی که امور شخصی خود را بتواند به تنهایی انجام دهد . در جهتی که به تنهایی مراقب خود باشد و قرار نباشد بطور دائم ما مراقب او باشیم . گام سوم تربیت این است که بچه وارد دنیایی به اسم دنیای کشف می شود . از حدود سه سالگی بچه ها شروع به اکتشاف می کنند . از حدود سه سالگی تا زمان ورود به مدرسه دوره ی کشف بچه ها است و سوالات زیادی می کنند . او شروع به کشف بدن خود و روابط آدم ها می کند . به همه ی این سوال ها در حد فهم او و در حد چارچوب ها باید پاسخ داده شود . وقتی ما این پرسشگری را در وجود او تثبیت می کنیم در واقع خلاقیت را به او آموزش می دهیم . بچه ها در این دوره یک کنجکاوی ذاتی خیلی زیادی دارند که اگر در درون آنها حفظ شود همیشه به دنبال دانستن خواهند بود . در نتیجه شوق آموختن و فهمیدن دردرون آنها زنده خواهد شد. 

سوال – در خصوص رشد روان شناختی فرزندان توضیح بفرمایید.

پاسخ – بعد از دوره هایی که در بالا ذکر شد دوره ی جدیدی در زندگی فرزندان ایجاد می شود که دوره ی قاعده و قانون است . یعنی عملاً بچه های ما باید یک مهارت هایی کسب کنند . مهارت، یعنی قاعده ی کار با اشیاء و آدم ها را یاد بگیرند. این دوره از حدود سن شش یا هفت سالگی که بچه ها وارد جامعه ی رسمی تر آموزش می شوند شروع می شود . در این دوره ما انتظار داریم که بچه ها شروع به آموختن قواعد زندگی کنند . این قاعده هم قاعده ی کاربا اشیاء و هم قاعده ی کار با آدمها است . ما به این قواعد مهارت می گوییم . یعنی ما انتظار داریم که بچه ها از این دوره مهارت پیدا کنند . و قانون های زندگی را دریافت کنند . این دوره تا حدود پایان دوره ی راهنمایی استمرار پیدا می کند . ما باید فرزند خود را درگیر کنیم که بیاموزد . یعنی وقتی بچه ی ما به کلاس دوم یا سوم ابتدایی رفت، باید آرام آرام به او بگوییم که ما دیگر هر روز به تو پول نمی دهیم بلکه هفته ای یک بار به تو پول می دهیم . در این یک هفته باید مدیریت کنی . وقتی که به کلاس پنجم رفت دو هفته یک بار به او پول بدهیم . و وقتی به دوره ی راهنمایی رفت به او ماهانه پول بدهیم . با این کار او مفهوم مدیریت را لمس می کند . با این کار اگر در یک روز همه ی پول خود را خرج کرد می فهمد که در روز بعد دیگر پولی ندارد . اگر نزد شما آمد و گفت پول من تمام شده باید به او بگویید که دو راه وجود دارد یا به تو وام می دهیم که باید کم کم آن را به ما برگردانی تا اینکه پول تمام شود. بچه ها وقتی کوچکتر هستند ما شیوه های متفاوتی داریم . اما در دوره ای که شروع می کنیم تا نظم و قاعده را به فرزندان خود یاد دهیم . یعنی دوره ای که او شروع به مدرسه رفتن می کند یکی از قواعدی که باید بیاموزد قواعد پول، زمان ، رابطه با بزرگترها و همسالان است . یعنی اصولاً این دوره یعنی دوره ی آموزش قواعد یکی از پرکارترین دوره های تربیتی برای والدین است . وقتی فرزند ما چهارده یا پانزده ساله شد که آخرین فرایند رشدی را با ما می گذراند دو اتفاق مهم برای او می افتد . اول اینکه به جایی می رسد که مجموعه ی آموخته هایی را که تا امروز به او داده ایم بازنگری کرده و هویت فردی و شخصی او شکل می گیرد . یعنی ما انتظار داریم که این فرایند به حدود هفده یا هیجده سالگی بیاید . فرایند تربیت این است که فرزند ما واجد دو خصوصیت می شود : هویت فردی مستقل و یک فلسفه ی زندگی . اینکه من برای چه چیزی زندگی می کنم ، هدف من از زندگی چیست، زندگی خود را چگونه خواهم گذراند و زندگی من در چه مسیری قرار می گیرد . در واقع اگر ما درست تربیت کنیم ، این فرایند تربیت یک خروجی دارد که همان فرزند ما است . فردی که به خود، باور و ایمان دارد . با خویشتن خویش آشتی است . واقعیت ها ، ضعف های خود و توانمندی های خود را می شناسد . نسبت به جامعه یک دید واقع بینانه دارد . و برای زندگی خود یک هدف و برنامه دارد . اگر ما بتوانیم در حدود بیست سالگی به این مسئله برسیم یعنی همان سه دوره ی تربیتی را گذرانده ایم . 

سوال – آیا در مورد دختر و پسر تفاوتی وجود ندارد؟

پاسخ – طبیعتاً متفاوت است . حتی همانطور که گفتیم فرد به فرد متفاوت است . حتی شهر به شهر متفاوت است . بچه ای که در تبریز زندگی می کند با یک بچه ای که در اهواز زندگی می کند طبیعتاً از نظر بلوغ ، پختگی و رسش زیستی متفاوت است . در هر کدام از این شهرها شرایط آب و هوایی ، چیزهای متفاوتی تولید می کند . اصولاً قبل از اینکه ما وارد زندگی مشترک شویم ، زن و مرد باید از لحاظ صفات ثانویه ی جنسی قابل مشاهده رشد کنند . مثلاً ریش و سبیل پسر رشد کند . اندام دختر تغییر کرده و به اندام زنانه تبدیل شود . این در واقع بخش زیست شناختی است . بلوغ دو وجهه ی بسیار مهم دیگر دارد . یکی جنبه ی روان شناختی است که باید فرد از نظر روان شناختی در حد لازم قرار بگیرد . سن روانی ما و سن شناسنامه ای ما باید با هم انطباق داشته باشد . سن شناسنامه ای و زیست شناختی ما باید با سن اجتماعی ما انطباق داشته باشد . یعنی بلوغ یک فرایند در هم بافته است . رشد زیستی ، رشد روانی ، رشد اجتماعی هرکدام از این رشد ها اگر آسیب ببیند طبیعتاً فرد به آن بلوغی که باید دست پیدا کند تا بتواند وارد زندگی مشترک شود نرسیده است . 

سوال – برای کودکان چه توصیه ای دارید؟

پاسخ – فرایند تربیت یک فرایند دو جانبه است . یعنی یک خیابان یک طرفه از جانب والدین به سوی فرزندان نیست . وقتی که ما می گوییم فرزندان واجد یک حقوقی هستند ، مسلماً والدین نیز واجد یک حقوقی هستند . و این حقوق و تکالیف یک حقوق و تکالیف متقابل است. یعنی ما نسبت به فرزندان یک وظایفی داریم و فرزندان نیز نسبت به ما وظایفی دارند . یکی از چیزهایی که بسیار مهم است این است که بچه ها باید نسبت به خود شناخت پیدا کنند . باید در این فرایند مشارکت کنند . یک وقتی فرزندان خواسته هایی دارند که حق دارند این خواسته ها را به صورت محترمانه به والدین خود بیان کنند . یعنی مهمترین وظیفه ی فرزندان نسبت به والدین حفظ احترام است . ضمن اینکه همه ی حقوقی را که گفتیم دارند و باید حتماً جاری شود ولی آن چیزی که باید حفظ شود احترام است. دومین نکته این است که والدین و فرزندان هردو باید خود را در کنار یکدیگر و روبروی مسئله ببینند . نه روبروی هم و در کنار مسئله . خیلی اوقات دیده می شود که فضایی بوجود می آید که والدین و فرزندان روبروی هم و در کنار مسئله می ایستند . یعنی بجای اینکه انرژی خود را مصروف حل مسئله کنند ، صرف درگیر شدن با یکدیگر می کنند . پس ما اعتقاد داریم که تربیت یک تکلیفی است که تا حدود بیست سالگی طول می کشد . حدیث مشهوری است که تربیت را به سه دوره ی هفت ساله تقسیم می کند . دوره ی اول دوره ی آزادی بچه ها است و آنها سلطان های خانه هستند . دوره ی دوم ، دوره ی اطاعت است . که همان مهارت آموزی و قوانین و قواعد است . و در دوره ی سوم در امور زندگی شریک شده و تجربه ی عملی نسبت به امور زندگی پیدا می کنند . و آماده می شوند که از خانه خارج شده و زندگی خود را اداره کنند . 

  





بازگشت به گروه دغدغه های خانواده  


نظرات شما درباره این مطلب :

نام :


پست الکترونیکی :


نظر شما در مورد گفتگو با دکترمسعود آبیار ،روان شناس، درباره تربیت کودکان :



سایر نظرات :

نظری ثبت نشده است.